شکستی این دلِ تنها ، تو این عهدِ دروغینـــــت
بریدی وصله ی دیدار ، با اون حرفای سنگینت
نمی دونی چه بد قولی ، گذشت از بچگی هامون
من و تویِ یه جا پنهون ، فریب زندگی هامــون
عزیزم لحظه ی دیدار ، چقد واسم صفا داره
همه رو مثل دل دیدم ، توی عهدی وفاداره
دلم دور شد از این غوغا ، فدای بی قراری شد
به جز اون دردِ تنهایی ، نصیبم غم و زاری شـد
تو شهری دورم از خویشان ، کسی دردم نمی خونه
به یه جایی سفر کردم ، کسی قدرم نمی دونـــــــه
به امید ملاقاتت ، شب و روزم سفر کـــــــــــــردم
چقد این راه شد نزدیک ، به یادت غم به در کردم
ولی با چشم بی خوابم ، رسیدم پایِ دیدارت
همون جایِ قرار ما ، من و پیچوندی سرکارت
تو می دونی که پر صبرم ، نمی ترسم از این بارون
شدم آهِ تمنّا ها ، نه تو لیلی نه من مجنـــــــون
جاسم ثعلبی (حسّانی) 03/05/1391
:: برچسبها:
عهد دروغین ,
:: بازدید از این مطلب : 1878
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0